
صلوم🌙 ببخشید طول کشید☺☁لطفا لایک کن و نظر بده به خاطره شادی من☺💕 ناظر جان منتشرش کن😐💅
صلوم💙پارت ۲🌙 پاشدم ساعت نزدیکای ۴ ۵ صبح بود دیدم یه پیام برام اومده و امیلی😱... تو تختش نی😨 هول شدم سریع گوشیم رو برداشتم پیامه رو باز کردم دیدم از طرفه امیلیه نوشته بود : منو ببخش عشقم مامانم نصفه شب برگشت خونه و کاره مهمی باهام داشت برای همین مجبور شدم برم ، ببخشید☁ولی به جاش برای شام میام خونتون ، مرسی از درکت قشنگم بای🌙 ااااااه ، اخه چراا😒خیلی مسخرس حالا یه شب خواس خونه ما بخوابه ها😒 گوشیم رو خاموش کردم گذاشنم رو میز و توی تختم دراز کشیدم یه چند دقیقه جا به جا شدم که بخوابم ولی خوابم نبرد😒پاشدم رفتم طبقه پایین برای خودم قهوه درست کردم و با چندتا کوکی شکلاتی خوردمش☕🍪 بعد پاشدم حاضر شدم برم بیرون اصلا حوصله اینکه تو خونه بمونمو نداشتم ، یه هودی گشاده راه راه سفید مشکی پوشیدم با یه شلوار تنگ مشکی و نیم بوت مشکی ، گوشیمو کلید خونه رو برداشتم رفتم سمت ساحل نشستم روی اون سنگ بزرگه🌊 هی موجای گنده میومد و هیچی از ساحل مشخص نبود دیگه برای اینکه خیس نشم پاشدم رفتم سمت خیابون اصلی🌙
گوشیمو از توی جیبم دراوردم هنذفیریم رو گذاشتم تو گوشم آهنگ پلی کردم🌉یه ذره حرکت کردم برگشتم پشتمو نگاه کردم که دیدم چندتا مرد هیکلی دارن میان سمتم😨سریع رفتم فرار کنم که توی یه کوچه گیر افتادم😨یکشون هولم داد و افتادم زمین... آخ پام چقدر درد میکنه😥 یکی شون پامو حسابی لگد کرد و کلی درد گرفت😥یکی دیگه شون کلی کتکم زد😥سریع تا اون مرده ه*ر*ز*ه دوباره منو بزنه پاشدم و سریع از توی یه کوچه باریک که از اونجا راه داشت فرار کردم😥پا خیلی درد میکرد ولی کم کم داشت خوب میشد😥دور چشمم کمی...

🌙ببخشید به یه مشکلی بر خوردم و الان یه چندتا اسلاید عکسه😞🌙

🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊

☁☁☁☁☁☁☁☁
( الان دیگه نوشته شد😐😂) سمت خونه حرکت کردم ، بعد از یک ربع رسیدم خونه ، رفتم لباسامو عوض کردم بعد انیمه " 🌉کابوس توتورو🐱 " گذاشتم🐱 ساعت ۶ صبح بود🌞مامانم بعد از ۱۰ دقیقه از خواب پاشد اومد طبقه پایین گفت : عههه ! 😐 بیداری؟!😃 امیلی کجاس؟!😃 گفتم : سلام صبح بخیر ! اره از ۴ صبح بیدارم امیلی ام نصفه شب مامانش برگشت بعد کارش داش مجبور شد برگرده برام پیام گذاش منم دیگه از خواب پریدم پیامشو خوندم بعدشم دیگه خوابم نبرد☺ گفت : چرا دور چشت کبوده ؟!😨 براش توضیح دادم گفت : اها اوکی😶 بعد برام شیر اورد با کیک دیروز بعد خوردم😟 انیمه کابوس توتورو تموم شد خوابم گرفته بود گفتم : من میرم بخوابم😐 مامانم : باش برو بخواب مامان جان☺ رفتم شیرجه زدم رو تخت😐
پتو رو کشیدم رو خودم یه اه گفتم چشامو بستم زوووود خوابم برد انقدر خسته بودم☁ با صدای ملایمه آشنایی چشامو باز کردم عهههههه😶 امیلی بود ، کی ظهر شد؟! اصلا ظهر شده؟!😶 ( علامت مایا + علامت امیلی - ) + واهااااا سلام کی اومدی😴 - سلام ابری خوبی الان اومدم پاشو ظهر شده😁 + اووووم باشع😴 - هییییییییی😶 چشت چه کبوود شدههههه😶 + ایشششش کجاش کبود شده قشنگ شده که انگار سایه بنفش زدم😴😂😂😂 - مسخره😂 میخوای یه مشت دیگه بزنم تو اون یکی چشمت قشنگ ست بشن😂😂 + بزنن😂😂😂😂خوب میشه😂 - دوپس😂 اروم الکی زد توی اون یکی چشمم😴😂 - اهههههه پاشووووو دیگهههههه😐😐😂 + باشههههه😴 پاشدم رفتم پایین ناهار خوردیم🍔 عصر رفتیم ساحل بعدش رفتیم خونه و چالش تیک تاک گرفتیم☺ شب شده بود داشتم انیمه میدیدم که دیدم امیلی نیستش همه جا رو گشتم ولی پیداش نکردم😨هر چی صداش میکردم جواب نمیداد😨 رفتم بالکن دیدم صدا جیغغغغغ میاد با خودم گفتم یا خدااااا چی شدههههههه😨 سریع دمپایی پوشیدم رفتم بیرون از خونه سمت خونه دیدم که امیلی...😱😨
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)